کمپین رهروان غدیر

برداشتى غلط از کلام سیّد مرتضى درباره حدیث غدیر

سؤال: آیا این ادّعا که سید مرتضى حدیث غدیر را نصّ خفى بر خلافت امیرالمؤمنین(علیه السلام) دانسته صحیح است؟

جواب: عده اى بیان کرده اند که اگر حدیث غدیر واضح ترین و قوى ترین نصّ بر امامت حضرت على(علیه السلام)است، چرا قدماى شیعه; همچون سید مرتضى آن را نصّ خفى براى خلافت دانسته است؟ زیرا او مى گوید: «ما ادعا نمى کنیم که نصّ در خلافت امیرالمؤمنین به علم ضرورى ثابت است، بلکه از راه استدلال ثابت مى شود و کسى از اصحاب خود را نمى شناسیم که چنین ادّعایى داشته باشد».(1)

در پاسخ باید گفت:

اولا: ادّعاى این که سید مرتضى حدیث غدیر را نصّ خفى دانسته ادّعایى باطل است و هرگز با مراجعه به کتاب «الشافى» چنین مطلبى استفاده نمى شود. سیدمرتضى(رحمه الله) نصوصى که دلالت بر امامت حضرت على(علیه السلام) دارد را بر دو قسم کرده است:

1 ـ نصوصى که شنوندگان، آن را از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شنیده و مقصود آن را به وضوح و ضرورت فهمیده اند; اگر چه در زمان ما این مطلب از راه استدلال اثبات مى شود; ظاهر و لفظ این کونه نصوص صراحت در امامت و خلافت داشته و معروف به نصّ جلىّ است; مثل قول پیامبر(صلى الله علیه وآله) که فرمود: «سلّموا على علىّ بامرة المومنین»;(2) «بر على به عنوان امیرالمؤمنین سلام دهید.» یا آن که مى فرماید: «هذا خلیفتى فیکم من بعدى فاسمعوا له و اطیعوا»;(3) «این ـ على(علیه السلام) ـ خلیفه من، در میان شما بعد از من است، پس به دستوراتش گوش فراداده و او را اطاعت کنید.»

2 ـ قسم دیگر که ما قطع نداریم شنوندگان، این مطلب را از پیامبر(صلى الله علیه وآله) به وضوح و ضرورت فهمیده باشند و امتناعى ندارد که آنان از راه استدلال، دلالت الفاظ بر امامت را دریافته باشند و در زمان ما نیز علم به مقصود آن تنها از راه استدلال فهمیده مى شود; مثل قول پیامبر(صلى الله علیه وآله) در خطاب به حضرت على(علیه السلام) که فرمود: «انت منّى بمنزلة هارون من موسى الاّ انّه لانبىّ بعدى». یا حدیث «من کنت مولاه فعلىّ مولاه». این قسم از نصّ را اصحاب ما نصّ خفى مى دانند».(4)

از این بیان استفاده مى شود که مقصود سید مرتضى(رحمه الله) از نصّ خفى، تشکیک در دلالت حدیث غدیر بر امامت حضرت على(علیه السلام) نبوده است.

به تعبیر دیگر: مقصود سید مرتضى(رحمه الله) از این عبارت، آن است که علم به نصّ بر امامت حضرت على(علیه السلام) و خلافت او از جانب پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى ما با استدلال حاصل مى شود، گرچه براى مخاطبان عصر پیامبر(صلى الله علیه وآله)، برخى از این نصوص بدیهى و ضرورى بوده است.

ثانیاً: سید مرتضى(رحمه الله) بحث مفصّلى - حدود 66 صفحه - درباره صحّت سند و دلالت حدیث غدیر بر وصایت و امامت حضرت على(علیه السلام) داشته است، حال با وجود این چگونه مى توان نسبت تشکیک در حدیث را به او داد(5).(6)

 

1 ـ شافى، ج 2، ص 128.

2 ـ شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 1، ص 12.

3 ـ تاریخ طبرى، ج 2، ص 321; مسند احمد، ج 1، ص 111; مستدرک حاکم، ج 3، ص 132.

4 ـ شافى، ج 2، ص 67 و 68.

5 ـ شافى، ص 260و261.

6 ـ على اصغر رضوانى، امام شناسى و پاسخ به شبهات (2)، ص 50.

کمپین رهروان غدیر

کمپین رهروان غدیر

برخورد امام علی(ع) با مساله غصب خلافت

سؤال: برخورد امام علی(ع) با مساله غصب خلافت چگونه بود؟

جواب: امام علی (ع) در خطبه شقشقیّه مى فرماید: «(هنگامى که دیدم او "ابوبکر" پیشدستى کرد و خلافت را در بر گرفت) من در برابر آن پرده اى افکندم و پهلو از آن تهى کردم (و خود را کنار کشیدم)» (فَسَدَلْتُ(1) دُونَها ثَوْباً، وَ طَوْیتُ عَنْها کَشْحاً(2)).

این تعبیر به خوبى نشان مى دهد که امام(علیه السلام) هنگامى که خود را در برابر این جریان دید، آماده درگیرى نشد و به دلایلى که در ذیل به آن اشاره مى شود بزرگوارانه از آن چشم پوشید و زاهدانه از آن کناره گیرى کرد. ولى از سوى دیگر این فکر دائماً روح او را آزار مى داد که در برابر این انحراف بزرگ چه باید انجام دهد و مسئولیّت الهى خویش را چگونه پیاده کند؟

به همین دلیل اضافه مى کند: «پیوسته در این اندیشه بودم که آیا با دست بریده (و نداشتن یار و یاور) به مخالفان حمله کنم یا بر این تاریکى کور، صبر نمایم؟» (وَطَفِقْتُ اَرْتَئى بَیْنَ اَنْ اَصُولَ بِیَد جَذّاءَ،(3) اَوْ اَصْبِرَ عَلى طَخْیَة(4) عَمْیاءَ).

امام(علیه السلام) با این جمله، این حقیقت را روشن مى سازد که من هرگز مسئولیّت خودم را در برابر امّت و وظیفه اى که خدا و پیامبرش بر دوشم گذارده بودند فراموش نکرده، ولى چه کنم که در میان دو محذور، گرفتار بودم: محذور اوّل این که قیام کنم و با مخالفان، درگیر شوم در حالى که از یکسو، یار و یاور کافى نداشتم و از سوى دیگر این قیام موجب شکاف در میان مسلمین مى شد و فرصت به دست منافقان و دشمنانى مى داد که در انتظار چنین شرایطى بودند. محذور دوّم این که در آن محیط تاریک و ظلمانى صبر کنم.

تعبیر به «طَخْیَة عَمْیاءَ» با توجّه به این که «طخیه» خود به معناى ظلمت و تاریکى است اشاره به این است که گاهى ظلمتها شدید نیست و از خلال آن مى توان شبحى مشاهده کرد، ولى این ظلمت آن قدر شدید بود که باید ظلمت کورش نامید. سپس توصیف بیشترى از شرایط آن زمان در سه جمله کوتاه و پرمعنا ارائه مى دهد و مى فرماید: «ظلمت و فتنه اى که بزرگسالان را فرسوده و کودکان خردسال را پیر و مردم با ایمان را تا واپسین دم زندگى و لقاى پروردگار رنج مى دهد» (یَهْرَمُ فیهَا الْکَبیرُ، وَیَشیبُ فیهَا الصَّغیرُ، وَ یَکْدَحُ(5) فیها مُؤمِن حَتّى یَلْقى رَبَّهُ).

از این عبارت به خوبى روشن مى شود که یک رنج و درد عمومى، همه را تحت فشار قرار داده بود. صغیران را پیر مى کرد و پیران را زمین گیر، ولى مؤمنان رنج مضاعفى داشتند چرا که مشکلات روزافزون جامعه اسلامى و خطراتى که از هر سو آن را تهدید مى کرد آنان را در اندوه عمیق و رنج بى پایانى فرو برده بود، همان درد و مصیبتى که با گذشت زمان و در مدّت کوتاهى در عصر «بنى امیّه» خود را نشان داد و بسیارى از زحمات پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و مؤمنان راستین نخستین را بر باد داد.

سرانجام، تصمیم گیرى خود را در برابر این «دو راهى» مشکل و خطرناک به این صورت بیان مى فرماید: «سرانجام (بعد از اندیشه کافى و در نظر گرفتن تمام جهات) دیدم بردبارى و شکیبایى در برابر این مشکل، به عقل و خرد نزدیکتر است» (فَرَاَیْتُ اَنَّ الصَّبْرَ عَلى هات(6) اَحْجى(7)).

«به همین دلیل شکیبایى پیشه کردم (نه شکیبایى آمیخته با آرامش خاطر بلکه) در حالى بود که گویى چشم را خاشاک پر کرده و استخوان، راه گلویم را گرفته بود» (فَصَبَرْتُ وَ فِى الْعَیْنِ قَذىً،(8) وَ فِى الْحَلْقِ شَجاً(9)).

این تعبیر، ترسیم گویایى از نهایت ناراحتى امام در آن سالهاى پر درد و رنج مى باشد که نمى توانست چشم به روى حوادث ببندد و نه بگشاید و نیز نمى توانست فریاد کشد و سوز درون خود را آشکار سازد. «چرا که با چشم خود مى دیدم میراثم به غارت مى رود!» (اَرى تُراثى نَهْباً).

در مورد کتب آسمانى مى خوانیم: «ثُمَّ اَوْرَثْنَا الْکِتابَ الَّذینَ اصْطَفَیْنا مِنْ عِبادِنا»؛ (سپس کتاب (آسمانى) را به گروهى از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم).(10) و از همین نظر در حدیث مشهور نبوى آمده است: «اَلْعُلَماءُ وَرَثَةُ الاَنْبیاءِ»؛ (دانشمندان وارثان پیامبرانند).(11)

شاهد این سخن تاریخ گویاى زندگى على(علیه السلام) است، او عملا نشان داد که هیچ گونه دلبستگى به مال و مقام ندارد و خلافت را ـ بدون انجام وظایف الهى ـ همانند کفش کهنه بى ارزش، یا آب بینى حیوانى مى دانست، چگونه ممکن است براى از دست رفتن آن چشمى پرخاشاک و گلویى گرفته، داشته باشد؟

بعضى احتمال داده اند که منظور از این «میراث غارت شده» ، «فدک» باشد که پیامبر(صلى الله علیه وآله)براى دخترش «زهرا»(علیها السلام) گذارده بود و از آن جا که مال همسر در حکم مال شوهر است این تعبیر را بیان فرمود؛(12) ولى این احتمال بسیار بعید به نظر مى رسد چرا که در تمام این خطبه، سخن از مسأله خلافت است و این جمله نیز ناظر به آن است.(13)

منابع

1. «سَدَلْتُ» از مادّه «سَدْل» بر وزن «عدل» در اصل به معناى نزول چیزى از بالا به پایین به گونه اى که آن را بپوشاند مى باشد، بنابراین «سَدَلْتُ» مفهومش این است که آن را رها کردم و چیزى بر آن فرو افکندم.

2. «کشح» (بر وزن فتح) به معناى پهلوست و «طَوَى عَنْهُ عَنْهُ کَشْحَهُ» کنایه از بى اعتنایى و صرف نظر کردن از چیزى است.

3. «جَذّاء» به معناى شکسته و بریده است.

4. «طَخیة» به معناى تاریکى و ظلمت و گاه به معناى ابرهاى نازک است و «طخیاء» به معناى شب تاریک است.

5. «یَکْدح» از مادّه «کَدْح» به معناى سعى و کوشش توأم با خستگى است.

6. «ها» در واژه «هاتا» علامت تنبیه است و «تا» اسم اشاره مؤنث، اشاره به «طخیة» (تاریکى و ظلمت) است که در جمله هاى قبل آمده است. بعضى نیز مشارالیه را حالتى دانسته اند که از عبارت استفاده مى شود و معنا چنین است: «فَرَاَیْتُ اَنَّ الصَّبْرَ عَلى هذه الحالة اَحْجى».

7. «اَجْحى» از مادّه «حجا» به معناى عقل است بنابراین اَحْجى به معناى عاقلانه تر مى باشد.

8. «قذى» به معناى آلودگى و به معناى خاشاک آمده است.

9. «شجى» به معناى اندوه و غم و شدّت و رنج، و گاه به معناى استخوان یا چیز دیگرى که در گلو، گیر کند، آمده است.

10. سوره فاطر، آیه 32.

11. اصول کافى، ج 1، ص 32 و 34.

12. منهاج البراعة، جلد3، صفحه 45.

13. پیام امام علی (ع) ، جلد 1، ص 327.

کمپین رهروان غدیر

آیه تبلیغ

بسم الله الرحمن الرحیم از آیاتی که به طور خاص در شأن امامت امیر المومنین و اولاد طاهرینش (علیهم السلام) نازل شده، آیه ی 67 سوره ی مائده معروف به «آیه ی تبلیغ» می باشد. نزول این آیه پیش از وقوع ماجرای غدیر خم و ایراد خطبه ی مفصل حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) در آنجا می باشد. شأن نزول آیه و ماجرای غدیر خم از مسلمات تاریخی و مورد اتفاق همه ی مسلمانان از شیعه و سنّی می باشد. اما از آنجا که این آیه و سپس خطبه ی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) دلیلی است واضح و آشکار بر امامت و ولایت حضرت علی (علیه السلام)، مخالفین و معاندین دست به کار شده و ایراداتی بر استدلال شیعه به این آیه مطرح کرده اند. یکی از این اشکالات آن است که مگر ممکن است رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) از ابلاغ امر خدا ترسیده باشند؟! خوف برای رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) چه معنائی دارد؟! در این مقاله بر آنیم تا پاسخی کوتاه به این اشکال بی مورد بدهیم. دلایل خوف رسول خدا صلى الله علیه وآله وسلم پیامبر (ص) از ابلاغ این پیام الهی به این جهت که مردم به او تهمت زده و نسبت دروغ دهند و به بگویند ، پسر عموی خود را معرفی نموده ، خوفناک بوده است . همچنین نزدیک بودن آنان به عصر جاهلیت و مسائل قومی و قبیله ای ، ممکن بود آنان را از پذیرش سخن رسول خدا (ص) بازدارد . حاکم حسکانی حنفی که از علمای سرشناس اهل سنت در قرن پنجم می‌باشد ، در کتاب معروف خود "شواهد التنزیل" روایاتی را نقل کرده که به خوف رسول خدا در آن ها اشاره شده است. در اینجا دو مورد را با هم می بینیم. ابن عباس و جابر بن عبد الله می گویند : خداوند پیامبر را امر کرد که علی را برای مردم نصب کند و آنان را از ولایت او باخبر نماید . پس رسول خدا ترسید که مردم بگویند : پسرعمویش را یاری کرد و به خاطر این بر وی طعنه بزنند . لذا خدا به او وحی کرد که : ای رسول ! آنچه را از سوی پروردگارت به تو رسیده ابلاغ کن ! الآیه . پس رسول خدا برای ولایت او در روز غدیر اقدام نمود . عن ابن عباس و جابر بن عبد الله قالا أمر الله محمدا أن ینصب علیا للناس لیخبرهم بولایته فتخوف رسول الله ص أن یقولوا حابى ابن عمه و أن یطعنوا فی ذلک علیه، فأوحى الله إلیه یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ الآیة، فقام رسول الله بولایته یوم غدیر خم. شواهدالتنزیل ، الحاکم الحسکانی ، ج 1 ص 256 عبد اللَّه بن عباس حدیث معراج را از پیامبر نقل مى‏کند تا آنجا که خداوند فرمود: من پیامبرى را مبعوث نکردم مگر اینکه براى او وزیرى قرار دادم و تو رسول خدا هستى و على وزیر توست. ابن عباس می گوید: پیامبر خدا فرود آمد و دوست نداشت از این موضوع به مردم سخن بگوید، چون آنان به عصر جاهلیت نزدیک بودند تا اینکه شش روز گذشت و خداوند این آیه را نازل کرد: «فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یُوحى‏ إِلَیْکَ ، شاید تو ترک‏کننده قسمتى از آنچه بر تو وحى شده است باشى» پس پیامبر خدا تحمل کرد تا اینکه روز هیجدهم شد و این آیه نازل گردید: «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ» آنگاه پیامبر خدا به بلال دستور داد که در میان مردم اعلام کند که فردا کسى نماند مگر اینکه به غدیر خم برود، پیامبر خدا و مردم فردا (به آنجا) رفتند، پیامبر گفت: اى مردم خداوند مرا با پیامى به سوى شما فرستاده است و من در آن درنگ مى‏کردم از بیم آنکه مرا متهم و تکذیب کنید تا اینکه پروردگارم با وعیدى پس از وعیدى مرا در باره آن مورد عتاب قرار داد. آنگاه دست علىّ بن ابى طالب (ع) را گرفت و او را بلند کرد تا جایى که مردم سفیدى بغل آنها را دیدند سپس گفت: اى مردم! خدا مولاى من است و من مولاى شمایم، پس هر کس که من مولاى اویم على مولاى اوست، خداوندا هر کس را که او را دوست بدارد دوست بدار و هر کس را که او را دشمن بدارد دشمن بدار و هر کس را که او را یارى کند یارى کن و هر کس را که او را خوار سازد خوار کن و این آیه نازل شد: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ» . عن عبد الله بن عباس عن النبی ص [و ساق‏] حدیث المعراج إلى أن قال و إنی لم أبعث نبیا إلا جعلت له وزیرا، و إنک رسول الله و إن علیا وزیرک. قال ابن عباس فهبط رسول الله فکره أن یحدث الناس بشی‏ء منها إذ کانوا حدیثی عهد بالجاهلیة حتى مضى [من‏] ذلک ستة أیام، فأنزل الله تعالى فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یُوحى‏ إِلَیْکَ فاحتمل رسول الله [ص‏] حتى کان یوم الثامن عشر، أنزل الله علیه یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ثم إن رسول الله ص أمر بلالا حتى یؤذن فی الناس أن لا یبقى غدا أحد إلا خرج إلى غدیر خم، فخرج رسول الله ص و الناس من الغد، فقال یا أیها الناس إن الله أرسلنی إلیکم برسالة و إنی ضقت بها ذرعا مخافة أن تتهمونی و تکذبونی حتى عاتبنی ربی فیها بوعید أنزله علی بعد وعید، ثم أخذ بید علی بن أبی طالب فرفعها حتى رأى الناس بیاض إبطیهما [إبطهما] ثم قال أیها الناس الله مولای و أنا مولاکم فمن کنت مولاه فعلی مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله. و أنزل الله الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ‏ . شواهدالتنزیل ، الحاکم الحسکانی ، ج 1 ص 257 و 258 جایگاه حاکم حسکانی : او در میان جامعه اهل سنت از جایگاه ممتازی برخوردار است از جمله ذهبی رجالی سرشناس اهل سنت ، او را چنین معرفی می‌نماید :‌ الإمام المحدث البارع القاضی أبو القاسم عبیدالله بن عبدالله ابن أحمد بن محمد بن أحمد بن محمد بن حسکان القرشی العامری النیسابوری الحنفی الحاکم ... او إمام ، محدث ، دانشمند ، قاضی أبو القاسم عبیدالله بن عبدالله ابن أحمد بن محمد بن أحمد بن محمد بن حسکان قرشی عامری نیسابوری حنفی و حاکم است ... سیر أعلام النبلاء ، ، الذهبی ، ج 18 ص 268 تعبیر امام در مورد او به خوبی از جایگاه ممتاز حاکم حسکانی خبر می‌دهد . همچنین ذهبی در کتاب تذکرة الحفاظ و سیوطی در کتاب طبقات الحفاظ درباره او چنین می‌نویسند : الحسکانى القاضى المحدث أبو القاسم عبید الله بن عبد الله بن أحمد بن محمد بن أحمد بن محمد بن حسکان القرشی العامری النیسابوری الحنفی الحاکم ویعرف بابن الحذاء الحافظ شیخ متقن ذو عنایة تامة بعلم الحدیث ... حسکانى ، قاضى و محدث ، أبو القاسم عبید الله بن عبد الله بن أحمد بن محمد بن أحمد بن محمد بن حسکان قرشی عامری نیسابوری حنفی حاکم و معروف به ابن حذاء است ، که حافظ و شیخی متقن و دارای عنایتی تمام به علم حدیث بوده است ... تذکرة الحفاظ ، الذهبی ، ج 3 ص 1200 - طبقات الحفاظ ، السیوطی ، ج 1 ص 442 شاهد متقنی بر این خوف رسول اکرم (ص) سخنی است که در صحیحین از ایشان نقل شده است . بخاری و مسلم در صحیحین نقل کرده اند که عقبة بن عامر می گوید: روزی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) بر جنازه ای نماز خوانده و سپس بر منبر رفت و سخنانی ایراد کرد و در پایان فرمود: به خدا قسم نمی ترسم که بعد از من مشرک شوید، بلکه آنچه بر شما می ترسم این است که به دنیا رغبت کرده و برای آن رقابت کنید. عن عقبة ابن عامر أن النبی صلى الله علیه وسلم خرج یوما فصلى على أهل أحد صلاته على المیت ثم انصرف إلى المنبر فقال إنی فرط لکم وأنا شهید علیکم وإنی والله لأنظر إلى حوضی الآن وإنی أعطیت مفاتیح خزائن الأرض أو مفاتیح الأرض وإنی والله ما أخاف علیکم أن تشرکوا بعدی ولکن أخاف علیکم أن تنافسوا فیها . صحیح البخاری ، البخاری ، ج 2 ص 94 و ج 5 ص 40 و ج 7 ص 173 - صحیح مسلم ، مسلم النیسابوری ، ج 7 ص 67 نسبت خوف به پیامبران ‌در قرآن قرآن کریم در موارد متعددی صراحتا به پیامبران نسبت خوف داده است ، و چنین نسبتی را منافی شأن نبوت نمی‌داند . حال اگر این نسبت ، اهانت به آنان باشد ، آیا می‌توان گفت که قرآن کریم به پیامبران (ص) اهانت نموده است ؟ خداوند متعال در قرآن کریم با صراحتِ تمام از خوف پیامبر اولوالعزمی چون حضرت موسی (ع) در ابلاغ رسالت الهی و نیز تکلم او به این خوف در پیشگاه الهی ، آن هم دقیقا بعد از فرمان خداوندی به دعوت فرعون و قومش ، سخن گفته و می‌فرماید : « وَإِذْ نَادَى رَبُّکَ مُوسَى أَنْ ائْتِ الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ * قَوْمَ فِرْعَوْنَ أَلاَ یَتَّقُونَ * قَالَ رَبِّ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یُکَذِّبُونِی » . « (به خاطر بیاور) هنگامى را که پروردگارت موسى را ندا داد که به سراغ قوم ستمگر برو * قوم فرعون ، آیا آنان (از مخالفت فرمان پروردگار) پرهیز نمى کنند؟! *(موسى) عرض کرد: « پروردگارا! از آن می‌ترسم که مرا تکذیب کنند » . سوره شعراء آیه10 الی12 « ... وَأَخِی هَارُونُ هُوَ أَفْصَحُ مِنِّی لِسَاناً فَأَرْسِلْهُ مَعِی رِدْءاً یُصَدِّقُنِی إِنِّی أَخَافُ أَنْ یُکَذِّبُونِی * قَالَ سَنَشُدُّ عَضُدَکَ بِأَخِیکَ و َنَجْعَلُ لَکُمَا سُلْطَاناً فَلاَ یَصِلُونَ إِلَیْکُمَا بِآیَاتِنَا أَنْتُمَا وَ مَنْ اتَّبَعَکُمَا الْغَالِبُونَ » . « و برادرم هارون زبانش از من فصیحتر است او را همراه من بفرست تا یاور من باشد و مرا تصدیق کند مى ترسم مرا تکذیب کنند! فرمود: «بزودى بازوان تو را بوسیله برادرت محکم (و نیرومند) مى کنیم، و براى شما سلطه و برترى قرار مى دهیم و به برکت آیات ما، بر شما دست نمى یابند شما و پیروانتان پیروزید!» سوره قصص آیه 33 و34 « اذْهَبَا إِلَى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی * فَقُولاَ لَهُ قَوْلا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَى * قَالاَ رَبَّنَا إِنَّنَا نَخَافُ أَنْ یَفْرُطَ عَلَیْنَا أَوْ أَنْ یَطْغَی * قَالَ لاَ تَخَافَا إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَأَرَى » . بسوى فرعون بروید که طغیان کرده است! * اما بنرمى با او سخن بگویید شاید متذکّر شود، یا (از خدا) بترسد! * (موسى و هارون) گفتند: «پروردگارا! از این مى ترسیم که بر ما پیشى گیرد (و قبل از بیان حق، ما را آزار دهد) یا طغیان کند (و نپذیرد)!» * خداوند فرمود : « نترسید ! من با شما هستم (همه چیز را) مى شنوم و مى بینم! » . سوره طه آیه 42 الی46 حال جای این سوال است که آیا قرآن به حضرت موسی (ع) اهانت نموده است ؟ و آیا کسی اگر بگوید که رسول خدا (ص) از ابلاغ ولایت امیر المؤمنین(ع) که انکار و دشمنی و دودستگی جامعه نوپای اسلامی را به دنبال ‌داشت ، خوف داشته است ، به پیامبر(ص) اهانت و جسارت نموده است ؟ همچنین خداوند خوف حضرت موسی (ع) از این که به دست فرعونیان به خاطر قتل شخص قبطی ، کشته شود سخن گفته و می‌فرماید : « قَالَ رَبِّ إِنِّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْساً فَأَخَافُ أَنْ یَقْتُلُونِی» . عرض کرد: «پروردگارا! من یک تن از آنان را کشته ام ، مى ترسم مرا به قتل برسانند! سوره قصص آیه 33 و34 «... وَلَهُمْ عَلَىَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ یَقْتُلُونِی » . و آنان (به اعتقاد خودشان) بر گردن من گناهى دارند مى ترسم مرا بکشند .سوره شعراء آیه 14 قرطبی در تفسیر این آیات می‌نویسد : وقد مضى فی طه ذکره وخاف موسى أن یقتلوه به ودل على أن الخوف قد یصحب الأنبیاء والفضلاء والأولیاء مع معرفتهم بالله وأن لا فاعل إلا هو إذ قد یسلط من شاء على من شاء . و موسى از این که آنان او را به خاطر آن قبطی به قتل رسانند ، ترسید که ، بر این نکته دلالت دارد که گاهی با وجود معرفت به خداوند و درک این نکته که فاعلی جز او نیست ، خوف مصاحب و همراه انبیاء وبزرگان و اولیای الهی بوده است زیرا که گاهی خداوند هر که را بخواهد بر هر که بخواهد مسلط می‌نماید . الجامع لأحکام القرآن ، القرطبی ، ج 13 ص 92 در بسیاری از منابع اهل سنت از طریق عایشه و ابن عباس ، این گونه آمده است که رسول خدا (ص) تا زمانی‌که آیه « یَأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ » نازل نشده بود ، محافظ و نگهبان برای خود داشتند ،‌ با توجه به تصریح علمای اهل سنت مبنی بر نزول این آیه در مدینه و بلکه در اواخر بعثت نازل شده همان گونه که ابن کثیر دمشقی از ارکان وهابیت می‌نویسد : ... والصحیح أن هذه الآیة مدنیة ، بل هی من أواخر ما نزل بها . نظر صحیح این است که نزول این آیه در مدینه بوده و بلکه از آخرین آیاتی است که نازل شده ، است . تفسیر القرآن العظیم ، ابن کثیر الدمشقی ، ج 2 ص 80 ، حال این سوال اساسی مطرح می‌شود که ، آیا این نگهبانی و حراست طولانی چندین ساله ، نشان خوف و به تبع آن جسارت به ساحت رسول خدا (ص) نخواهد بود؟ و آیا طبق نظر کسانی که نسبت خوف به پیامبر (ص) را اهانت به ایشان تلقی می‌کنند ، اهانت نمی‌باشد؟! کمپین رهروان غدیر

لینک های مهم و مفید در باب مسئله ی غدیر خم

http://up.iranblog.com/images/pzg5pxsd2llru3qe0z1.doc  

   آیا آیات ابلاغ واکمال در غدیر خم و امامت حضرت علی است؟

-----------------------*****-----------------------

http://up.iranblog.com/images/t8vaiv20apgt51bjsev.doc

الإجابة عن الشبهات الغدیر

-----------------------*****-----------------------

http://up.iranblog.com/images/6j689t14so5k0yr92dy.doc

شبهات غدیر

-----------------------*****-----------------------

http://up.iranblog.com/images/ggpl4z6tchzq7hqysn3f.doc

غدیر- میلانی

-----------------------*****-----------------------

http://up.iranblog.com/images/42dapesgnyknud911ubr.doc

آیا جمله‌ « اللّهم وال من والاه ... » در حدیث غدیر از نظر سندی صحیح است؟ گروه امامت و خلافت  

-----------------------*****-----------------------

http://up.iranblog.com/images/35ziu3wwnapc66tv766x.doc

آیا روایت حسن مثنی در انکار دلالت حدیث غدیر

-----------------------*****-----------------------

http://up.iranblog.com/images/s1u6vmrvftyl3x1vsd7n.doc

آیا علمای اهل سنّت کلمه «مولی» در حدیث غدیر را به معنای امام و خلیفه معنی کرده اند؟  

-----------------------*****-----------------------

http://up.iranblog.com/images/wit1a8ielex1uhdt6sy.doc

پاسخ به شبهات غدیر

-----------------------*****-----------------------

http://up.iranblog.com/images/8o6f41uk0kiulhkw1x1l.doc

بررسی سندی روایت «علیٌ ولی کل مؤمن بعدی» از منظر اهل سنت  

-----------------------*****-----------------------

http://up.iranblog.com/images/juo3ubfp3oqfmhgqdh.doc

قال رسول الله    (حدیث غدیر)

-----------------------*****-----------------------

http://up.iranblog.com/images/acux7g8el7kh52pheyw.doc

گر مراد رسول خدا (ص) از حدیث غدیر ، ولایت امیر مؤمنان (ع) بود ، چرا در سقیفه به آن احتجاج نشد؟

-----------------------*****-----------------------

http://up.iranblog.com/images/zr23ydzbsfsgsefsks.doc

نقد دیدگاه های اهل سنّت درباره حدیث غدیر

-----------------------*****-----------------------

http://up.iranblog.com/images/gzl4nhiyla1l12hgyxrf.doc

خلافت

-----------------------*****-----------------------

http://up.iranblog.com/images/a5k7u9thprgog3nqeoit.doc

رد

---------------------*****---------------------------

http://bandinternety.persiangig.com/gadir/gadir.rar

-------------------*****----------------------------------

http://bandinternety.persiangig.com/gadir/%d8%aa%d9%88%d8%a7%d8%aa%d8%b1%20%d8%ad%d8%af%db%8c%d8%ab%20%d8%ba%d8%af%db%8c%d8%b1.pdf

-----------------------------*****--------------------------------

http://bandinternety.persiangig.com/gadir/ghadir.pdf

-------------------------------**********--------------------

11‬ ذی الحجه

11‬ ذی الحجه - وقوف نیمه شب در منا - رمی جمرات ( پرتاب سنگ به شیطان سه گانه

غدیر خم، بزرگترین عید شیعیان

 
 
همه ما از واقعه تاریخی که در روز هجده ذی حجه سال دهم هجرت به وقوع پیوسته و مسلمانان همه ساله آنرا به عنوان بزرگترین عید خود، جشن میگیرند، مطلع هستیم.

همه ما جمله "هرآنکه من مولای او هستم، علی مولای اوست" را بارها شنیده ایم و به آن ایمان داریم.
جشن عید غدیر در ایرانعید غدیر بعد ازعید باستانی نوروز مهمترین و با ارزش ترین عید در نزد مردم ایران است. شور و حال وصف ناپذیری که در این عید وجود دارد در اعیاد دیگر همچون فطر و قربان دیده نمی شود و دلیل آن همانطور که بیان شد به خاطر عشق و علاقه ای است که مردم ما به حضرت علی بن ابیطالب (ع) دارند.

رسم بر آن است که صبح روز عید، مردم به دیدار و دست بوسی سادات و ذریه امیرالمومنین (ع) می روند و ادای احترام به سادات می نمایند و سادات نیز ضمن پذیرائی با شربت و شیرینی و اهداء هدیه ای به رسم یاد بود از مهمانان قدردانی می نمایند.

بازار جشن و سرور و عروسی نیز در این روز بسیار پر رونق است و علاوه بر آن در این روز، خانواده نوعروس و تازه داماد هدایایی به زوج تازه میدهند و در بعضی از مناطق، این هدایا با آداب و رسوم خاصی تهیه و تقدیم میشود. به خصوص اگر یکی یا هردو آنها سید باشند، مراسم مهمتر و با شکوهتر خواهد بود.

در این روز مردم بهترین و زیباترین لباسهای خود را می پوشند، خود را معطر به بهترین عطرها می نمایند و با چهره ای خندان و شادمان به دید و بازدید میپردازند.در این روز افراد بسیاری روزه می گیرند و به مومنین قرض و اطعام می دهند.

مردم اعتقاد دارند پولی که به عنوان هدیه از سادات گرفته اند نباید خرج نمایند بلکه به عنوان تبرک و برکت در نزد خود نگهداری کنند.

در شب عید غدیر در مساجد و حسینیه ها مراسم جشن و سرور و مولودی خوانی برپاست. همچنین در منازل سادات و علما نیز مداحان و شاعران در وصف مولا علی (ع) و غدیرخم مولودی خوانی می نمایند. سادات نیز چند روز مانده به عید غدیر خم اقدام به خانه تکانی و گردگیری منازل خود می کنند و خود را آماده پذیرایی از مهمانان آماده کنند.

اما آنچه در زیر میخوانید شرح کوتاهی از واقعه ای است که حجت پیامبر را بر پیروانش تمام کرد و دین اسلام را به دینی پایدار و بی خدشه مبدل ساخت. این نوشته از سایت "مرکز اطلاع رسانی موسسه فرهنگی شهید آوینی" تهیه شده است.

آخرین حج
در سال دهم هجرت، زمانی که پیامبر اکرم (ص) دریافت به زمان رحلت خود نزدیک میشود، بی وقفه میکوشد تا زمان حضورش را در میان مسلمانان پربارتر نماید و به همین دلیل، زیباترین و دقیق ترین مراسم حج را به اتفاق یاران خود انجام داد.

در آن روزها بیمارى سختى (آبله یا حصبه) در مدینه شایع بود که بسیارى از مسلمانان را از این سفر محروم مى داشت با این حال دهها هزار نفر با پیامبر همراه شدند. مورخان، همراهان آن حضرت را چهل هزار، هفتاد هزار، نود هزار، 114 هزار، 120 هزار و 124 هزار نفرنوشته اند ولى با این همه حق این است که بگوییم چنان جمعیتى در رکاب آن حضرت حرکت کردکه شمارش بر جز خدا پوشیده است.

اینان کسانى بودند که از مدینه مى آمدند، ولى تعداد حاجیان به این عده منحصر نمى شد زیرا اهل مکه و ساکنان حومه آن و کسانى که از یمن در رکاب على (ع) آمده بودند نیز در حج شرکت داشتند.
دلیل انتخاب محل غدیر خمپس از پایان یافتن این حج که به الوداع، حجة الاسلام، حجة البلاغ، حجة الکمال و حجة التمام خوانده اند با پایان گرفتن مراسم حج پیامبر (ص) به سوى مدینه حرکت کرد هنگامى که به سرزمین رابغ رسید، در محلى که غدیر خم نام داشت، جبرئیل امین بر او نازل شد و پیامى بدین شرح از پروردگار بر او تلاوت کرد.

اى رسول ما! آنچه را از سوى پروردگارت بر تو نازل شده به مردم برسان و اگر این کار را انجام ندهی، رسالت خود را به انجام نرسانده اى و خدا تو را از مردم ایمن خواهد کرد همانا خداى، قوم کفرپیشه را هدایت نمى کند.

این پیام الهى ماموریتى خطیر بر عهده پیامبر اکرم (ص ) مى گذاشت، اعلان چیزى که باید همگان ازآن باخبر شوند و اگر چنین نکند گویاکارى صورت نداده است.

بنابراین بهترین موقعیت براى اعلام چنین پیامى همین جا بود، جایى که راه مصر و عراق و مدینه و حضرموت و تهامه از هم جدا مى شود و همه حاجیان ناگزیر از آن مى گذرند. غدیر خم مناسب ترین محلى بود که مى توانست چنین پیام پر اهمیتی رابه گوش همگان برساند.

مهمترین خطبه پیامبر اسلامپیامبر، پس از جمع شدن تمام حجاج و در زیر خورشید تابان، از یاران خود خواست تا زیر چند درخت کهنسال را بروبند و با رویهم گذاردن جهاز شتران منبرى بلند برافرازند، سپس بر فراز منبر برآمد و خطبه اى بدین شرح ایراد کرد:

"ستایش مخصوص خداوند است از او کمک مى خواهیم و به او ایمان مى آوریم و بر او توکل مى کنیم و از شر نفس و بدى کردارمان به او پناه مى بریم ، خدایى که هدایت کننده اى نیست آنکه رااو گمراه سازد و گمراه کننده اى نیست هر که را او هدایت کند گواهى مى دهم که معبودى جزخداى یگانه نیست و محمد بنده و فرستاده اوست."

"من پیش از شما به حوض کوثر مى رسم و شما در کناره حوض بر من وارد خواهید شد،حوضى که عرض آن به اندازه فاصله صنعا تا بصرى است ، و در آن جامهایى است از نقره به شماره ستارگان، حال بنگرید که پس از من با دو میراث گرانبها چگونه رفتار مى کنید."

مردى از میان جمعیت فریاد برآورد: یا رسول اللّه ! آن دو چیز گرانبها چیست ؟

فرمود: یکى از آن دو که بزرگتر است ، کتاب خداست یک طرفش در دست خدا و طرف دیگرش به دست شماست ، پس آن را محکم نگه دارید تا گمراه نشوید و دیگرى که کوچکتر است ، عترت و خاندان من است و خداى نیکى کننده آگاه به من خبر داده است که این دو هرگز از هم جدا نمى شوند، تا در لب حوض در قیامت به من رسند من هم از خدا همین را خواسته ام، پس شما ازآنها پیشى نگیرید که هلاک مى شوید و از آنها وا نمانید که هلاک مى شوید."

سپس دست على (ع )را گرفت و بلند کرد، آنگاه فرمود: اى مردم! چه کسى نسبت به مؤمنان از خود ایشان سزاوارتر است ؟

گفتند: خدا و رسولش بهتر مى دانند.

فرمود: خدا مولا و سرپرست من است و من مولا و سرپرست مؤمنانم و من نسبت به مؤمنین ازخود ایشان سزاوارترم پس هر کس من مولا و سرپرست اویم ، على مولا و سرپرست اوست." این جمله را سه بار تکرار کرد.

سپس گفت : "خداوندا! دوستى کن با هر کس که با على دوستى کند، و دشمنى کن با هر کس که على را دشمنى کند، دوست بدار هر کس که على را دوست مى دارد، و دشمن دار هر کس او رادشمن مى دارد، یارى کن هر کس را که یاریش کند و بى یاور بگذار هر کس تنهایش گذاردو حق را همواره با على بدار هر طرف که باشد .

اى مردم باید حاضران، این پیام را به غایبان برسانند."

چون خطبه نبوى به پایان رسید امین وحى براى بار دوم نازل شد و او را به این پیام مفتخر ساخت:

"امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام کردم و راضى شدم که اسلام دین شما باشد (اسلام را به عنوان دین براى شما پسندیدم)"

پیامبر اکرم(ص) پس از دریافت این پیام مسرت بخش ، فرمود:"اللّه اکبر! که دین کامل و نعمت تمام گشت و پروردگارم به رسالت من و ولایت على بعد از من راضى شد" .

kashan.ir, aviny.com

دستور العملی از حضرت محمد(ص) قبل از خواب

محدث فیض در خلاصه الاذکار نقل کرده که از حضرت زهرا (س) روایت شده که شبی حضرت رسول (ص) بر من وارد شد در وقتی که رختخواب خود را پهن کرده و مهیای خوابیدن بودم .

فرمود : ای فاطمه ! مخواب مگر آنگاه که این چهار عمل را انجام داده باشی.

اولا یک ختم قرآن بخوان و بخواب

و دیگر یک حج ویک حج عمره بجای آور و بخواب

سوم آن که همه مومنین را از خود راضی گردان

و چهارم آن که من و همه انبیاء را شفیعان خود قرار دهی.

پیغمبر اکرم (ص ) فرمود : عزیزم ! خدای تعالی روی لطفی که به پدر تو و تو دارد این دستور را بقدری سهل و آسان قرار داد که شما و شیعیان عمل نمایید و اجر و مزد بسیاری برای شما خواهد بود .

هرگاه سوره (قل هوالله احد) را سه مرتبه بخوانی ثواب یک ختم قرآن خواهی برد

و هر گاه تسبیحات اربعه را بگویی صواب حج و عمره برده ای

و هرگاه طلب مغفرت جهت اموات نمایی همه آنها از تو خشنود می گردند

و هرگاه برمن و سایر انبیاء صلوات فرستی همه آنها شفیعان تو خواهند بود . به این قسم :

اللهم صل علی محمد و آل محمد اللهم صل علی جمیع الانبیاء و المرسلین.


به نقل از کتاب داروخانه معنوی - رضا جاهد

اللهم عجل لولیک الفرج

آیین همسرداری در احادیث اسلامی

چشمان امید ما می گوید که این «حدیث گزینی »

 مطبوعتان می آید ومقبولتان می افتد;اما«خواجه شیراز»

 نیز چه در سفته است که گفته است:

صالح و طالح متاع خویش نمودند

تا که قبول افتد که در نظر آید

اخلاق شوهر نسبت به همسر اظهار محبت بیشتر:

ایمان بیشتر

1- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«کلما ازداد العبد ایمانا ازداد حبا للنسآء

۱- هر چه ایمان بنده زیاد شود، محبت [وی] به

زن ها نیز زیاد می شود .»

دوستدار اهل بیت علیهم السلام دوستدار همسر است

2- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«کل من اشتد لنا حبا اشتد للنساء حبا

(2) ; هر کس بیشتر دوستدار ما (خاندان عصمت و طهارت)

 باشد، به زن ها (همسرش) نیز بیشتردوستی می کند .»

صفای زندگی اینجاست، اینجا

3- حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند:

«فدارها علی کل حال واحسن الصحبة لها فیصفو عیشک

 (3) ; همیشه با همسرت مدارا کن، و با او به نیکی

همنشینی کن تا زندگیت باصفا شود .»

از تکبر و خشونت بپرهیز

4- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«خیر الرجال من امتی الذین لایتطاولون علی اهلیهم و

 یحنون علیهم ولا یظلمونهم

 (4) ; بهترین مردان امت من، آن کسانی هستند که نسبت

 به خانواده خود خشن و متکبر نباشند و بر آنان ترحم و

 نوازش کنند و به آنان آزار نرسانند .»

سیلی، هرگز!

5- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«فای رجل لطم امراته لطمة، امرالله عزوجل مالک خازن

 النیران فیلطمه علی حر وجهه سبعین لطمة فی نار جهنم

(5) ; هر کس به صورت زنش سیلی بزند، خداوند به آتشبان

 جهنم دستور می دهد تا در آتش جهنم هفتاد سیلی بر صورت

 او بزند .»

من تو را دوست دارم

6- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«قول الرجل للمراة انی احبک لا یذهب من قلبها ابدا

(6) ; این گفتار مرد به همسرش که «من تو را دوست دارم »

 ، هرگز از قلب زن بیرون نمی رود.»

تامین سعادت دینی و دنیایی همسر

7- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«للمراة علی زوجها ان یشبع بطنها، و یکسو ظهرها،

 ویعلمها الصلاة والصوم والزکاة ان کان فی مالها حق،

 ولاتخالفه فی ذلک

(7) ; حق زن بر شوهرش این است که او را سیر کند،

 لباس بپوشاند، نماز و روزه و زکات را - اگر در مال

 زن حق زکاتی است - به او یاد دهد، و زن نیز در

این کارها با او مخالفت نورزد .»

این هم جهاد در راه خداست

8- امام رضا علیه السلام می فرمایند:

«الکآد علی عیاله من حل کالمجاهد فی سبیل الله

(8) ; کسی که ازراه حلال برای تامین رفاه خانواده اش تلاش

 می کند، همچون مجاهدی است که در راه خدا جهاد می کند .»

آیا هدیه هم می خری؟

9- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«من دخل السوق فاشتری تحفة فحملها الی عیاله کان

کحامل صدقة الی قوم محاویج ولیبدا بالاناث قبل الذکور

 فان من فرح ابنته فکانما اعتق رقبة من ولد اسماعیل

ومن اقر بعین ابن فکانما بکی من خشیة الله ومن بکی من

 خشیة الله ادخله الله جنات النعیم

(9) ; هر کس به بازار رود و هدیه ای برای خانواده اش

 بخرد و ببرد، [پاداش او ] مانند کسی است که برای نیازمندان

 صدقه می برد [ . و هنگامی که هدیه را به خانه می برد]،

 باید، قبل از پسران، به دختران بدهد، زیرا کسی که دخترش

 را شادمان کند، مانند کسی است که یک بنده از فرزندان اسماعیل

 را آزاد کرده است . و هر کس [با دادن هدیه ای ] چشم پسری

را روشن کند، گویا از ترس خدا گریسته است و هر کس از

 ترس خدا بگرید، خداوند او را داخل نعمت های بهشت کند .»

بازار و خرید گوشت

10- امام سجاد علیه السلام می فرمایند:

«لان ادخل السوق ومعی درهم ابتاع به لحما لعیالی

 وقد قرموا الیه احب الی من ان اعتق نسمة

 (10) ; برای من به بازار رفتن و خرید یک درهم گوشت

 برای خانواده ام که میل به گوشت دارند، از بنده آزاد

کردن دوست داشتنی تر است .»

سوغاتی را فراموش نکن

11- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«اذا سافر احدکم فقدم من سفره فلیات اهله بما تیسر

(11) ; هرگاه یکی از شما به مسافرت رود و سپس از

 سفر برگردد، پس باید برای خانواده خود به اندازه ای

 که توانایی دارد سوغاتی بیاورد .»

برای او آرایش می کنی؟

12- امام باقر علیه السلام می فرمایند:

«النسآء یحببن ان یرین الرجل فی مثل ما یحب

 الرجل ان یری فیه النسآء من الزینة

(12) ; همان گونه که مردان دوست دارند زینت و آرایش

 را در زنانشان ببینند، زنان نیز دوست دارند زینت

 و آرایش را در مردانشان ببینند .»

خانه را گرم نگه دار

13- امام رضا علیه السلام می فرمایند:

«بنبغی للمؤمن ان ینقص من قوت عیاله

فی الشتآء ویزید فی وقودهم

 (13) ; سزاوار است که مؤمن در زمستان از خوراک

خانواده اش کم کند، و بر [چوب و زغال و] وسیله

 گرم کننده آنان بیفزاید .»

شاد ساختن خانواده در مناسبت های فرخنده

14- راوی می گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم:

 

 حق زن بر شوهرش چیست؟ حضرت فرمودند:

«. . . ولاتکون فاکهة عامة الا اطعم عیاله منها ولایدع

 ان یکون للعید عندهم فضل فی الطعام وان یسنی لهم فی

 ذلک شی ء ما لم یسن لهم فی سآئر الایام

 (14) ; . . . هر میوه ای که همه مردم از آن می خورند،

 باید به خانواده اش بخوراند و در روزهای عید خوراک

 آنان را افزایش دهد، و چیزهایی برای آنان فراهم کند که

در روزهای دیگر فراهم نمی کرده است .»

تهمت و سوء ظن هرگز

15- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«لا تقذفوا نسآءکم فان فی قذفهن ندامة طویلة وعقوبة شدیدة

 (15) ; به زنان خود تهمت نزنید [و نسبت ناروا ندهید]،

 زیرا در این کار، [برای شما] پشیمانی طولانی و کیفر

سختی خواهد بود .»

خدا کند تو بیایی

16- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«هلک بذی المروة ان یبیت الرجل عن منزله

بالمصر الذی فیه اهله

(16) ; از جوانمردی دور است که [مردی] در شهری

که خانواده اش هستند باشد، ولی درغیرخانه خود بخوابد .»

آداب ورود به خانه

17- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«یسلم الرجل اذا دخل علی اهله واذا دخل یضرب بنعلیه

 ویتنحنح یصنع ذلک حتی یؤذنهم انه قد جآء حتی لا یری

 شیئا یکرهه

 (17) ; هنگامی که مرد با خانواده اش برخورد

 می کند، [به آنان] سلام کند و هنگام ورود با صدای

 کفش و با سرفه کردن، خانواده اش را از آمدن خود با

خبر کند، تا اینکه چیزی نبیند که او را ناخوش آید .»

در کنار همسر نشستن

18- پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«جلوس المرء عند عیاله احب الی الله تعالی من

اعتکاف فی مسجدی هذا

 (18) ; نشستن مرد در کنار خانواده اش، نزد خدای بزرگ

دوست داشتنی تر از اعتکاف [و نشستن] در این مسجد

من است .»

تا کنون لقمه در دهانش گذاشته ای؟

19- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«ان الرجل لیؤجر فی رفع اللقمة الی فی امراته

 (19) ; مرد در برابر لقمه ای که دردهان زنش می گذارد

 پاداش می برد .»

کتک نزن، فریاد نکش!

20- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله به یکی از زنان

 درباره حق زن بر شوهرش می فرمایند:

«حقک علیه ان یطعمک مما یاکل ویکسوک مما

 یلبس ولا یلطم ولا یصیح فی وجهک

(20) ; حق تو بر شوهرت این است که از آنچه خود می خورد

 به تو غذا دهد، و از آنچه خود می پوشد تو را نیز بپوشاند، و

به روی تو سیلی نزند و فریاد نکشد .»

اخلاق زن نسبت به همسر زیور اطاعت به گردن آویز

21- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«ان للرجل حقا علی امراته اذا دعاها ترضیه واذا امرها

 (21) لا تعصیه ولا تجاوبه بالخلاف ولا تخالفه

(22) ; مرد حقی بر زنش دارد [و آن حق این است که]

چنانچه او را صدا زند پاسخ دهد، و هنگامی که او را

 دستوری دهد سرپیچی نکند و پاسخ مخالف ندهد

 و با او مخالفت نورزد .»

باران عشق و محبت

22- امام رضا علیه السلام می فرمایند:

«اعلم ان النسآء شتی فمنهن الغنیمة والغرامة و

هی المتحببة لزوجها والعاشقة له ..

. (23) ; بدان که زنان گوناگونند، برخی از آنان

 دستاوردی گرانبها و تاوان [رنج های آدمی] هستند

 و این زن کسی است که به شوهرش محبت می کند

و عاشق اوست .»

رضایت و شفاعت

23- امام باقر علیه السلام می فرمایند:

«لا شفیع للمراة انجح عند ربها من رضا زوجها

 (24) ; برای زن هیچ شفیعی نزد پروردگارش به اندازه

 رضایت شوهرش سودمندتر نیست .»

عطر مهر و محبت

24- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«للرجل علی المراة ان تلزم بیته وتودده وتحبه وتشفقه

 وتجتنب سخطه وتتبع مرضاته وتوفی بعهده ووعده

(25) ; حق مرد بر زن این است که [زن] ملازم خانه

 او باشد، و به شوهرش دوستی و محبت و دلسوزی کند،

 و از خشم وی دوری گزیند، و آنچه را مورد رضایت اوست

 انجام دهد، و به پیمان و وعده وی وفادار باشد .»

سرانجام ناسپاسی

25- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«ایما امراة قالت لزوجها: ما رایت قط من

 وجهک خیرا فقد حبط عملها

(26) ; هر زنی به شوهرش بگوید: من از تو هرگز

 خیری ندیدم، [ثواب] کارش از بین می رود .»

لجبازی هرگز

26- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«خیر نسائکم الودود الولود المؤاتیة وشرها اللجوج

 (27) ; بهترین زنانتان زنی است که با محبت، فرزندآور

 و سازگار باشد، و بدترین آنان زنی است که لجباز باشد .»

خشمگین کردن شوهر هرگز

27- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«طوبی لامراة رضی عنها زوجها

 (28) ; خوشا به حال زنی که شوهرش از او راضی باشد .»

اذیت نکن

28- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«من کان له امراة تؤذیه لم یقبل الله صلاتها ولا حسنة من

 عملها حتی تعینه وترضیه وان صامت الدهر وقامت

 واعتقت الرقاب وانفقت الاموال فی سبیل الله وکانت اول

 من ترد النار ثم قال: وعلی الرجل مثل ذلک الوزر

والعذاب اذا کان لها مؤذیا ظالما

 (29) ; کسی که زنی دارد که [آن زن] به او آزار می رساند،

 خداوند نماز و کارهای نیک زن را نمی پذیرد تا اینکه به مرد

 کمک و او را راضی کند، اگر چه این زن تمام عمر را روزه

بگیرد و نماز بخواند و بندگان را آزاد و دارایی [اش] را

 در راه خدا انفاق کند . و این زن نخستین کسی است که وارد

 آتش جهنم می شود . سپس حضرت فرمودند: مرد نیز چنین گناه

 و عذابی دارد اگر زنش را آزار رساند و [به او] ستم کند .»

چگونه می توانی او را غمگین ببینی؟

29- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«. . . سعیدة سعیدة امراة تکرم زوجها ولا

تؤذیه وتطیعه فی جمیع احواله

 (30) ; خوشا به سعادت و خوشا به سعادت آن زنی

 باد که شوهرش را بزرگ دارد و به او آزار

 نرساند و همیشه از شوهرش فرمانبری کند .»

چشمداشت بجا و منطقی

30- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«لا یحل للمراة ان تتکلف زوجها فوق طاقته

 (31) ; برای زن جایز نیست که شوهرش را

 به بیش از توانایی اش مجبور کند .»

مهمان، با اجازه شوهر

31- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«ایها الناس ان لنسآءکم علیکم حقا ولکم علیهن

حقا حقکم علیهن [ . . . ان ] لا یدخلن احدا تکرهونه

 بیوتکم الا باذنکم

 (32) ; مردم! زن های شما بر شما حقی دارند و شما

هم بر آنان حقی دارید . حق شما بر آنان این است

 که کسی را که شما رضایت ندارید، بدون اجازه

به منزلتان وارد نکنند .»

هم به استقبالش برو و هم او را بدرقه کن

32- مردی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد

 و عرض کرد: همسری دارم که هرگاه وارد خانه می شوم

 به استقبالم می آید، و چون از خانه بیرون می روم بدرقه ام

 می کند و زمانی که مرا اندوهگین می بیند می گوید: اگر

 برای رزق و روزی [و مخارج زندگی ] غصه می خوری،

 بدان که خداوند آن را به عهده گرفته است و اگر برای آخرت

خود غصه می خوری، خدا اندوهت را زیاد کند [و بیشتر به

فکر آخرت باشی . ] رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند:

 «ان لله عمالا و هذه من عماله لها نصف اجر الشهید

 (33) ; برای خدا کارگزارانی [در روی زمین] است و این

زن یکی از کارگزاران خداست که پاداش او برابر با نیمی از

 پاداش شهید است .»

در این کارها نیز به او کمک کن

33- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«ایما امراة اعانت زوجها علی الحج والجهاد او

طلب العلم اعطاها الله من الثواب ما یعطی امراة

 ایوب علیه السلام

 (34) ; هر زنی که در حج و جهاد و دانش اندوزی به

 شوهرش کمک کند، خداوند آن پاداشی را که به زن

حضرت ایوب علیه السلام داده است، به او می دهد .»

شهری در بهشت خدا

34- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«ما من امراة تسقی زوجها شربة من مآء الا کان خیرا لها

من عبادة سنة صیام نهارها وقیام لیلها ویبنی الله لها بکل

شربة تسقی زوجها مدینة فی الجنة وغفر لها ستین خطیئة

 (35) ; هر زنی که به شوهرش مقداری آب دهد، برای او بهتر

 از عبادت یک سال است که روزهایش روزه باشد و شب هایش

 عبادت کند . و خداوند به جای هر مقدار آبی که به شوهرش

بنوشاند، شهری در بهشت برایش می سازد و شصت گناهش

 را می آمرزد .»

تامین امنیت روانی همسر

35- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«حق الرجل علی المراة انارة السراج واصلاح الطعام و

ان تستقبله عند باب بیتها فترحب وان تقدم الیه الطست

والمندیل وان توضئه وان لاتمنعه نفسهآ الا من علة

 (36) ; حق مرد بر زن این است که چراغ خانه را روشن

سازد; غذای مطبوع فراهم کند; و تا در خانه اش به پیشواز

 او برود و به او خوشامد بگوید; و تشت آب و حوله را برای

 او آماده کند و دست های او را بشوید; و بدون دلیل

(عذر شرعی) مانع شوهر نسبت به نفس خودش نشود .»

رحمت خدا از آن کدبانویان است

36- امام صادق علیه السلام از پیامبر عزیز خدا

صلی الله علیه و آله روایت می کند:

«ایما امراة دفعت من بیت زوجها شیئا من موضع

 الی موضع ترید به صلاحا نظر الله الیها ومن نظر

 الله الیه لم یعذبه

 (37) ; هر زنی که در خانه شوهرش چیزی را برای

 سامان دادن وضع خانه جابه جا کند، خداوند نظر

 [رحمت] به او می کند . و هر کس مورد نظر [رحمت]

خدا قرار گیرد، خدا عذابش نمی کند .»

خوشبوترین عطر، زیباترین لباس، نیکوترین زینت

37- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله درباره حق شوهر

 بر زن می فرمایند: «علیها ان تطیب باطیب طیبها وتلبس

 احسن ثیابها وتزین باحسن زینتها

 (38) ; بر زن است که [برای شوهرش ] خوشبوترین

 عطرهایش را بزند و قشنگترین لباس هایش را بپوشد،

 و از زیباترین زینت هایش استفاده کند .»

هنر آشپزی

38- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«خیر نسآءکم الطیبة الریح الطیبة الطبیخ التی

اذا انفقت انفقت بمعروف وان امسکت امسکت

بمعروف فتلک عامل من عمال الله وعامل الله

 لایخیب ولایندم

(39) ; بهترین زنان شما زنی است که دارای بویی

خوش و دست پختی خوب باشد . هنگامی که خرج

می کند، بجا خرج کند، و هنگامی که خرج نمی کند

 بجا از خرج کردن خودداری ورزد . چنین زنی

 کارگزاری از کارگزاران خداست و کارگزار خدا نه

ناامید می شود و نه پشیمان .»

آرایش فقط برای شوهر

39- پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«ان من خیر نسآءکم . . . المتبرجة من زوجها

 الحصان عن غیره

(40) ; بهترین زنان شما آن زنی است که برای

 شوهرش آرایش و زینت می کند، اما از بیگانگان خود

 را می پوشاند .»

از تو سپاسگزارم

40- امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«خیر نسآءکم التی ان اعطیت شکرت

 وان منعت رضیت

 (41) ; بهترین زنان شما آن زنی است که چون به

 او چیزی داده شود، سپاسگزاری کند و اگر به او

 چیزی داده نشود راضی باشد .»

شب نیمه شعبان

  سلام عزیزم. نظر یادت نره

 

 

 

سخنى درباره نیمه شعبان

بر گرفته از کتاب حضرت مهدى علیه السلام فروغ تابان ولایت

مؤ لف محمد محمدى اشتهاردى


شیخ حر عاملى رحمه اللّه از بزرگان اصحاب نقل مى کند که امام صادق علیه السلام فرمود

((شبى که حضرت قائم (عج ) در آن متولد شد، هیچ نوزادى در آن شب متولد نمى شود مگر اینکه مؤ من خواهد شد، و اگر در سرزمین کفر متولد گردد، خداوند او را به برکت امام مهدى (عج ) به سوى ایمان منتقل مى سازد.))(5) در نیمه شعبان زیارت حضرت امام حسین علیه السلام و همچنین زیارت امام زمان علیه السلام مستحب است ، امام صادق علیه السلام فرمود

((شب نیمه شعبان بهترین شب بعد از شب قدر است و خواندن دو رکعت نماز در شب نیمه شعبان بعد از نماز عشاء مستحب است ، در رکعت اول بعد از حمد، سوره کافرون و در رکعت دوم بعد از حمد سوره توحید خوانده شود)).(6) غسل و شب زنده دارى و عبادت در این شب بخصوص فضائل بسیار دارد، این شب در نزد خدا چنین مقامى دارد که ولایت با سعادت امام زمان علیه السلام در سحرگاه این شب واقع شده و بر عظمت و رونق آن افزوده . ضمنا روایاتى آمده که نیمه شعبان همان شب قدر و تقسیم ارزاق و عمرها است ، و در بعضى از این روایات است شب نیمه شعبان شب امامان علیهم السلام است و شب قدر شب رسول خدا صلى اللّه علیه و آله است . از جمله فضائل این شب اینکه ، از شبهاى مخصوص زیارت امام حسین علیه السلام است که صد هزار پیامبر (صلواة اللّه علیهم ) آن حضرت را در این شب زیارت مى کنند. از نمازهاى مستحبى که در این شب وارد شده دو رکعت نماز است که در هر رکعت بعد از حمد صد بار سوره توحید خوانده مى شود. نقل شده

رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله فرمود

شب نیمه شعبان در خواب دیدم جبرئیل بر من نازل شد و فرمود

اى محمد

اى محمد صلى اللّه علیه و آله و سلم در چنین شبى خوابیده اى ؟ گفتم

این شب چه شبى است ؟ فرمود

شب نیمه شعبان است برخیز، مرا بلند کرد و به بقیع برد، و سپس ‍ فرمود

سرت را بلند کن زیرا در این شبها درهاى رحمت خدا در آسمان بروى بندگان باز است ، همچنین در رضوان ، در آمرزش ، در فضل ، در توبه ، در نعمت ، در جود و سخاوت ، در احسان باز است ، خداوند به عدد پشمها و موهاى چرندگان در این شب گنهکاران را آزاد مى کند، پایان عمرها در این شب ، تعیین مى گردد، رزق هاى یکسال در این شب تقسیم مى شود و حوادث یکسال در این شب معین مى گردد. اى محمد! کسى که این شب را با تکبیر و تسبیح و تهلیل و دعا و نماز و قرائت قرآن و اطاعت و خضوع و استغفار بسر برد، بهشت منزل و سراى او است ، و خداوند گناهان گذشته و آینده اش را مى آمرزد... اى محمد صلى اللّه علیه و آله و سلم این شب را احیاءدار و به امت خود دستور بده آنها نیز این شب را احیاء بدارند، و با عمل به سوى خدا تقرب جویند، چرا که این شب شبى شریف است . از اعمال این شب ، خواندن دعاى کمیل در سجده است روایت شده که کمیل گوید دیدم على علیه السلام این دعا را در شب نیمه شعبان در سجده خواندند. در مورد زیارت امام حسین علیه السلام در این شب بخصوص در صورت امکان در کنار قبرش ، آمده هر که بشناسد امام حسین علیه السلام را و شهادت او و هدف شهادتش را که موجب نجات امت گردید و وسیله و راهگشائى براى رسیدن به فوز عظیم شد (خلاصه اینکه عبادتش در این شب از روى توجه و علاقه و معرفت خاص باشد) آنگونه خویشتن را در برابر خدا خاضع نماید که شایستگى آن را دارا مى باشد و نیز از خدا خواسته هاى شرعیش را تقاضا کند 

 

 

 

 

ولادت

نام : حسین

لقب : سید الشهداء

کنیه : ابو عبدالله

نام پدر : علی (ع)

نام مادر : فاطمه (س)

تاریخ ولادت : 3 شعبان

محل ولادت : مدینه

مدت امامت : 11 سال

مدت عمر : 57  سال

تاریخ شهادت : 10 محرم

علت شهادت : عدم بیعت با یزید

نام قاتل : شمر بن ذی الجوشن

محل دفن : کربلا معلی

 

 

امام حسین فرزند دومین امام علی و حضرت زهرا علیهم السلام است . آن حضرت در شهر مدینه به روز سوم شعبان  دیده به جهان گشود آن حضرت شش ماه و ده روز با برادر بزرگترش امام حسن (ع) فاصله سنی داشت و مراحل رشد و نمو خویش را  درمدت کمتر از هفت سال در مصاحبت با رسول (ص) و سی سال در کنار امیرالمومنین (ع) و ده سال با امام حسن (ع) گذراند.  و در سال 49 یا 50 هجری پس از شهادت مظلومانه امام حسن (ع)  امامت شیعیان را بر عهده گرفت .


امام حسین (ع)  در شکم مادر، کراماتی صادر شده که از آن جمله است:
1- فاطمه (س) از شکم خود صدای ذکر و تسبیح و تقدیس خدا را می‌شنید.
2- نور حسین (ع)  بر صورت و پیشانی فاطمه زهرا ( س)  ظاهر شده بود، به
گونه ای که پیامبر اکرم (ص) به او فرمود: «ای فاطمه، من در صورت تو نوری مشاهده می‌کنم. به زودی حجت و امامی برای مردم به‌دنیا می‌آوری
»

 

در روایت دیگری، فاطمه سلام الله علیها فرمود:

 « وقتی فرزندم حسین در شکمم بود، در تاریکی شب، نیازی به چراغ نداشتم.»

 

یکی از ویژگی‌های امام حسین ( ع )  این است که جبرئیل مژده‌ی ولادت و خبر شهادت آن حضرت را پیش از تولدش برای پیامبر گرامی آورده است.


امام صادق (ع)  فرمود:

« جبرئیل بر محمد (ص)  نازل شد و گفت: ای محمد! خدا تو را به مولودی که از فاطمه متولد می‌شود مژده می‌دهد و بدان که امت تو، بعد از تو او را می‌کشند»
پیامبر اکرم (ص) فرمود:

« ای جبرئیل! سلام مرا به پروردگارم برسان. مرا به مولودی که از فاطمه متولد شود و امتم او را بکشند نیازی نیست.»

جبرئیل به آسمان عروج کرد و آنگاه فرود آمد و دوباره همان سخن را گفت. پیغمبر نیز همان پاسخ را تکرار کرد.

جبرئیل به آسمان بالا رفت و آنگاه فرود آمد وگفت:

« ای محمد! پروردگارت به تو سلام می‌رساند و به تو بشارت می‌دهد که امامت و ولایت و وصایت را در نسل آن مولود قرار می‌دهدآن‌گاه پیامبر فرمود: «راضی شدم.»

 

ابن عباس از پیامبر اکرم (ص) نقل می فرمایند که :
وقتی امام حسین (ع) به ‌دنیا آمد، خداوند به جبرئیل وحی کرد که با هزار گروه از فرشتگان، بر من نازل شوند و  ولادت حسین (ع) را به من تهنیت بگویند. هر گروه شامل یک میلیون فرشته بود سوار بر اسب‌های ابلق( سیاه و سفید)، با زین‌ها و دهنه‌های مزین به در و یاقوت، و همراه‌شان فرشتگانی بودند که چوب‌هایی از نور به‌دست داشتند .

 

 جشن میلاد امام حسین (ع) در ملکوت

ابن عباس از پیامبر گرامی نقل می کند:
وقتی امام حسین (ع)  به‌دنیا آمد، خداوند در عالم ملکوت به فرشته خازن و عهده دار آتش جهنم،  وحی کرد که به خاطر مولودی که به پیامبرش عطا کرده است، آتش جهنم را بر اهلش خاموش کند و به رضوان، نگهبان بهشت وحی کرد که بهشت را بیاراید و آن را خوشبو گرداند و به حورالعین وحی فرمود که خود را بیارایند و به دیدار یکدیگر بروند و به ملائکه وحی فرمود که در صفوفی بایستند و به تسبیح و تحمید و تمجید و تکبیر بپردازند.
 


پیام حضرت امام خمینى( ره ) به مناسبت روز پاسدار

حضرت امام خمینى ره نیز در سوم شعبان سال 1358  به مناسبت ولادت امام حسین( ع ) در پیامی  سوم شعبان را روز پاسدار نامیدند.


بسم الله الرحمن الرحیم
روز مبارک سوم شعبان المعظم را که روز طلیعه پاسدار و پاسدارى از مکتب مترقى اسلام است به عموم هم میهنان و بخصوص پاسداران انقلاب اسلامى تبریک عرض و بحق باید این روز معظم را روز پاسدار بنامیم روز ولادت با سعادت بزرگ پاسدار قرآن کریم و اسلام عزیز است، پاسدارى که هرچه داشت، در راه هدف اهدا کرد و اسلام عزیز را از پرتگاه انحراف رژیم طاغوت بنى امیه نجات داد... اگر فداکارى پاسداران عظیم الشان اسلام و شهادت جوانمردانه پاسداران و اصحاب فداکار او نبود، اسلام در خفقان رژیم بنى امیه و رژیم ظالمانه آن وارونه معرفى مى شد و زحمات نبى اکرم (ص) و اصحاب فداکارش به هدر مى رفت...همه پاسدار اسلام و حکومت حق باشید. در اینجا پاسداری این است که این حکومت، حکومت عدل باشد و پاسداری از عدالت باشد.پاسداری از عدالت این است که پاسدار خودش موصوف به عدالت باشد تا بتواند پاسداری از عدالت کند
...

فواید دعا برای فرج

۱-مایه ناراحتی شیطان لعین است.

۲-مایه استجابت دعا می شود.

۳-باعث نجات یافتن از فتنه های آخرالزمان می شود.

۴-باعث آمرزش گناهان می شود.

۵-شفاعت آن حضرت در قیامت شامل حال او می شود.

۶- نشانه انتظار است.

۷-فرج مولای ما حضرت صاحب الزمان(ع) زود تر واقع می شود.

۸-باعث طولانی شدن عمر است.

۹-هنگام مرگ به او مژده می رسد و با او به نرمی رفتار می شود.

۱۰- باعث زیاد شدن اِشراف نور امام زمان(ع) در دل او می شود.

۱۱-محبوبترین افراد نزد خداوند خواهد بود.

۱۲-کردار بد او به کردار نیک مبدّل می شود.

۱۳-دعای امیرالمومنین(ع)در حق او در روز قیامت است.

۱۴-بی حساب داخل بهشت می شود.

۱۵-فرشتگان برای او طلب آمرزش می کنند.

۱۶-در امان است از تشنگی روز قیامت.

۱۷-این دعا در عالم برزخ و قیامت مونس مهربانی خواهد بود.

۱۸-باعث دوری غصّه ها می شود.

۱۹-این دعا خوشایندترین اعمال نزد خداوند است.

۲۰-در روز قیامت هدیه های ویژه ای دریافت می کند.

۲۱-سبب کامل شدن دین است.

۲۲-ثواب کسی را دارد که زیر پرچم حضرت مهدی (ع) شهید شده است.

۲۳-با ائمه اطهار(ع) محشور می شود.

۲۴-نائل شدن به بالاترین درجات شهدا در روز قیامت.

۲۵-رستگاری به شفاعت حضرت فاطمه زهرا(ع)را دارد.

لقمان حکیم

پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله ) فرمودند : لقمان، پیامبر نبود ولی بنده ای بود که بسیار فکر می کرد و به خداوند ایمان واقعی داشت. خدا را دوست داشت و خداوند نیز او را دوست می داشت.

امام صادق ( علیه السلام ) می فرمایند : لقمان، حکمت را به خاطر مال و فامیل دریافت نکرده بود، بلکه او مردی پرهیزکار، تیزبین، با حیا و دلسوز بود ...

لقمان با دانشمندان زیاد می نشست. او با هوای نفس خود مبارزه می کرد و ...

دارای عمری طولانی، معاصر حضرت داوود و از بستگان حضرت ایوب بود. وی میان حکیم شدن یا حاکم شدن مخیر شد و حکمت را انتخاب کرد. از لقمان پرسیدند : چگونه به این مقام رسیدی ؟ گفت : به خاطر امانت داری، صداقت و سکونت درباره آنچه به من مربوط نبود.

امام صادق ( علیه السلام ) فرمودند : لقمان نسبت به رهبر آسمانی زمان خود معرفت داشت.

در عظمت لقمان همین بس که خدا و رسول خدا و رسول او و امامان معصوم ( علیهم السلام ) پندهای او را برای دیگران نقل کرده اند.

 

گوشه ای از نصایح لقمان

·         اگر در کودکی خود را ادب کنی، در بزرگی از آن بهره مند می شوی.

  • از کسالت و تنبلی بپرهیز، بخشی از عمرت را برای آموزش قرار بده و با افراد لجوج، گفتگو و جدل نکن.

  • با دانشمندان مجادله مکن، با فاسقان رفیق مشو، فاسق را به برادری مگیر و با افراد متهم، همنشین مشو.

  • تنها از خدا بترس و به او امیدوار باش. بیم و امید نسبت به خدا در قلب تو یکسان باشد.

  • اگر با تو مشورت کردند، دلسوزی خود را خالصانه به آن ها اعلام کن. اگر از تو کمک و قرضی درخواست کردند، مساعدت کن و به سخن کسی که سن او بیشتر از توست، گوش فرا ده.

  • نمازت را در اول وقت بخوان، نماز را حتی در سخت ترین شرایط به جماعت بخوان.

  • دو چیز را هرگز فراموش مکن : خدا را و مرگ را.

  • دو چیز را همیشه فراموش کن : به کسی نیکی کردی ، کسی به تو بدی کرد.

  • به مجلسی وارد شدی، زبان نگهدار.

  • به سفره ای وارد شدی، شکم نگه دار.

  • به خانه ای وارد شدی، چشم نگه دار.

  • به نماز ایستادی، دل نگه دار.


فاطمه بانوی نمونه اسلام

بانوی مستقل

یکی از نکات برجسته و درخشان زندگی خدیجه داستان ازدواج او با پیغمبر ( ص ) است . بعد از آنکه شوهر اول و دوم خدیجه وفات نمودند ، یک حالت استقلال و آزادی مخصوصی در آن بانوی بزرگ پیدا شد و همانند عاقل ترین و رشیدترین مردان به تجارت می پرداخت و تن به ازدواج نمی داد . با اینکه از جهت اصالت و نجابت خانوادگی و مال و ثروت فراوان ، خواستگاران زیادی داشت و حاضر بودند مهریه های سنگینی بدهند و با وی ازدواج کنند ، ولی او از قبول شوهر جدا" امتناع می ورزید . اما نکته جالب اینجاست که همین خدیجه ایکه حاضر نبود به هیچ قیمتی ، با سران و اشراف عرب و مردان ثروتمند ازدواج کند ، با کمال شوق و علاقه حاضر شد با محمد که شخص یتیم تتاریخ خبر می دهد که خواستگاران متشخص و آبرومندی حتی از ملوک و ثروتمندان برایش می آمدند ولی به ازدواج راضی نمی شد ، اما در مورد وصلت با محمد نه تنها راضی شد بلکه خودش با کمال اصرار و علاقه پیششنهاد ازدواج نمود و مهریه اش را نیز در مال خودش قرار داد ، به طوریکه این موضوع اسباب سخریه و سرزنش شد.
با توجه بدین مطلب که زنها معمولا" به ثروت و تجملات زندگی خیلی علاقه دارند و نهایت آرزویشان این است که شوهر ثروتمند و آبرومندی نصیبشان گردد تا در خانه اش به آرامش و تجمل و خوشگذرانی سرگرم باشند ، به خوبی روشن می شود که خدیجه در مورد ازدواج ، اندیشه و افکار عالیتری داشته و در انتظار شوهر فوق العاده و شخصیتی برجسته ای بوده است . معلوم می شود خدیجه شوهر ثروتمند و پولدار نمی خواسته بلکه درجستجوی شخصیت برجسته روحانی بوده که جهانی را از گرداب بدبختی و جهالت نجات دهد .
تاریخ به ما خبر می دهد که خدیجه از بعض دانشمندان عصر خویش شنیده بود که محمد ( ص) پیغمبر آخر الزمان است . و خودش بدان موضوع عقیده داشت . بعد از آنکه مدتی محمد را به عنوان کاروان تجارت انتحاب نمود – و شاید خود این عمل یک نوع آزمایشی بوده تا بدان وسیله در پیرامون اظهارات دانشمندان آزمایش کند- و « مسیره » غلام خودش را ناظر جریان سفر قررار داد و ان غلام وقایع و حوادث شگفت آوری را از محمد برای خدیجه تعریف کرد ، آن بانوی شریف و رشید ، شخص مطلوب و گمشده اش را یافت . آن حضرت را احضار نمود و گفت : ای محمد من چون تورا شریف و امانتدار و خوش خلق و راست گو یافته ام ، میل دارم با تو ازدواج کنم .
محمد ( ص) قضیه را با عموها و خویشانش در میان نهاد . آنان به عنوان خواستگار نزد عموی خدیجه رفتند و مقصدشان را در ضمن خطبه ای اضهار داشتند .
عموی خدیجه که یکی از دانشمندان بود خواست پاسخ دهد ولی چون نتوانست به خوبی سخن بگوید ، خود خدیجه از غایت شوق با زبان فصیح ، گفت : ای عمو ! شما گررچه در سحن گفتن از من سزاوار ترید اما از خودم بیشتر اختیارم را ندارید . سپس عرض کرد : ای محمد ! خودم را به تو تزویج کردم و مهرم را در مال خودم قرار دادم . به عمویت بفرما برای ولیمه عروسی شتری بکشد .
تاریخ می گوید : خدیجه « ورقه » را واسطه قرار داد تا وسیله ازدواج بامحمد ( ص) را فراهم سازد ، هنگامیکه ورقه به او بشارت داد که محمد و خویشانش را به ازدواج راضی کردم ، خدیجه به پاس این خدمت بزرگ ، خلعتی به وی عطا کررد که پانصد اشرفی ارزش داشت . وقتی محمد ( ص) خواست از خانه خارج شود خدیجه عرض کرد : این خانه ، خانه تو و من کنیز تو هستم ، هر وقت خواستی به سرای خویش درآی.
این ازدواج برای پیغمبر اکرم خیلی ارزش داشت ، زیرا از یک طرف فقیر و تهیدست بود و به همین علت یا علل دیگر تا سن بیست و پنج سالگی نتوانست ازدواج کند . از طرف دیگر بی خانمان و تنها بود و احساس تنهایی می کرد و بوسیله اینازدواج مبارک ، هم نیازمندیش برطرف شد و هم یار و غمگسار و مشاور خوبی پیدا کرد .




بانوی فداکار

محمد ( ص) و خدیجه یک کانون با صفا و گرم خانوادگی را تأأسیس کرردند . نخستین زنی که دعوت پیغمبر را اجابت نمود خدیجه بود . آن بانوی بزرگ تمام اموال و ثروت بی حد و حصر خویش را بدون قید و شرط در اختیار محمد ( ص) قرار داد . خدیجه از آن زنان کوتاه فکری نبود که اگر اندک مال و استقللالی برای خویش دید اعتنا به شوهر نکند و مالش را از او دریغ دارد . او چون از هدف عالی پیغمبر آگاه بود و بدان عقیده داشت تمام اموالش را در اختیار آن حضرت گذاشت و گفت : هر طور صلاح میدانی در راه اشاعه و ترویج دین خدا خرج کن .
هشام می گوید : « رسول خدا خدیجه را بسیار دوست می داشت و بدو احترام می گذاشت و در کارها با وی مشورت می کرد . آن بانوی رشید و روشنفکر ، وزیر و مشاور خوبی برای آن حضرت بود . نخستین بانویی که به او ایمان آورد خدیجه بود ، و مادامی که خدیجه زنده بود محمد (ص) همسر دیگری اختیار نکرد » .
حضرت پیغمبر می فرمود : « خدیجه یکی از بهترین زنان این امت است » .
پیغمبر خشمناک شد و فرمود : به خدا سوگند ! خدا بهتر از او را به من نداده است . خدیجه هنگامی ایمان آورد که دیگران کفر می ور زیدند . مرا تصدیق نمود ، وقتیکه دیگران تکذیبم می کردند . اموالش را به رایگان درر تختیار گذاشت وقتی که سایرین محرومم می نمودند . خدا نسل مرا در اولاد او قرار داد . عایشه می گوید : تصمیم گرفتم بعد از آن ، خدیجه را به بدی یاد نکنم » .
در روایات وارد شده که جبرئیل هر وقت بر پیغمبر ( ص) نازل می شد عرض می کرد : سلام خدا را به خدیجه برسان و بگو : خدا قصر زیبایی در بهشت برای تو آماده کرده است .

نخستین کانون اسلامی

نخستین خانواده اسلامی که در اسلام تأسیس شد خانه محمد ( ص) و خدیجه بود . تعداد نفرات آن بیش از سه تن نبودند : محمد ( ص) ، و خدیجه و علی ( ع) .
آن خخانه ف کانون انقلاب اسلامی و جهانی بود و وظائف بسییار سنگینی ر عهده داشت . باید با کفرر و ت پرستی مبارزه کند . دین توحید را در جهان بسط و اشاعه دهد . در تمام جهان بیش از یک خانه اسلامی وجود نداشت ولی سربازان فداکار آن نخستین پایگاه توحید ، تصمیم داشتند دلهای جهانیان را فتح کنند و عقیده توحید را در جهان نفوذ دهند . آن پایگاه نیرومند ، از هر جهت مجهز و مسلح بود . محمد ( ص) در رأس آن قرار داشت که خدا درباره اخلاقش می گوید : « اخلاق تو عظیم و بزرگ است » .
او خدیجه را بیش از حد دوست می داشت و به شخصیتش احترام می گذاشت .
انس می گوید : « گاهی هدیه ای تقدیم پیغمبر می کردند ، می فرمود : به خانه فلان زن ببرید چون دوست خدیجه بود » .
مدیر داخلی و کدبانوی آن خانه ، خدیجه بود که به هدف محمد ( ص) کاملا" ایمان داشت و در راه رسیدن به آن هدف مقدس ، از هیچگونه موشش و فداکاری دریغ نداشت . تمام ثروتش را در اختیار محمد گذاشت ، عرض کرد : این خانه و اموال تعلق به مشا دارد و من کنیز و خدمتکار شما هستم .
در موقع گرفتاریها محمد را دلداری می داد و در رسیدن به هدف امیدوارش می کرد . اگر کفار شکنجه و آزارش می دادند هنگامیکه داخل خانه می شد از مهر و محبت خدیجه برخوردار می گشت ، و از آن کانون گرم نیرو می گرفت . در پیرامون مشکلات و حوادث سهمگین ، با آن بانوی دانشمند و رشید مشورت می کرد . آری فاطمه زهرا از چنین پدر و مادر فداکار و در چنین مخیط با صفا و گرم خانوادگی به دنیا آمد .

 

ولادت فاطمه ( س)

دوران آبستنی سپری شد و هنگام ولادت زهرا فرا رسید . خدیجه در پیچ و تاب درد واقع شد . کسی را نزد زنان قریش و دوستان سابقش فرستاد و پیغام داد : کینه های دیرینه را فراموش کنید و در این موقع خطرناک به فریادم برسید و در امر ززایمان یاریم منید . طولی نکشید که فرستاده خدیجه با چشم گریان برگشت و گفت : درب خانه هر کسی را کوفتم ، را هم نداد و خواهش شما را نپذیرفت . همه در پاسخ گفتند : به خدیجه بگو : نصیحت ما را نپذیرفتی و بر خلاف صلاحدید ما با یتیم تهیدستی ازدواج کردی . از این روی حاضر نیستیم به خانه ات بیاییم و یاریت کنیم .
وقتی خدیجه پیام و زخم زبان زنان کینه توز را شنید و از یاری آنان مأیوس شد ، اندوهگین گشت . از جهان ماده و مردم کیتنه توز چشم پوشید و به سوی خدای جهان و عالم دیگر متوجه شد . فرشتگان خدا و حوریان بهشتی و زنان آسمانی در آن موقع حساس به یاریش شتافتند و از کمکهای غیبی پروردگار جهان برخوردار شد و فاطمه عزیز یعنی اختر فروزان آسمان نبوت پا به عرصه گیتی نهاد ، و با نر تابناک ولایت ، شرق و غرب جهان را روشن ساخت .




تاریخ تولد

در تاریخ تولد فاطمه ( س) در بین علمای اسلام اختلاف است . لیکن در بین علمای امامیه مشهور است که آن حضرت در روز جمعه بیستم جمادی الثانی سال پنجم بعثت تولد یافته است . 




 

آرزوی پیامبر (ص ) و خدیجه

یکی از اسرار آفرینش اینست که هر فردی علاقه دارد دارای فرزندی باشد تا او را بر حسب دلخواه تربیت کند و به یادگار بگذارد . انسان فرزندش را از بقایای وجود خودش محسوب می دارد . و با فرا رسیدن مرگ ، وجودش را خاتمه یافته نمی داند، اما شخص بی فرزند ، دوران زندگی و حیات خودش را کوتاه و با فرا رسیدن مرگ ، خاتمه یافته می پندارد، شاید دستگاه آفرینش می خواهد بدین وسیله ، نسل انسان را از انقراض و نابودی محفوظ بدارد .
پیغمبر (ص) و خدیجه نیز چنین آرزویی داشتند . خدیجه ایکه برای ترویج خدا پرستی و نجات بشریت از هیچگونه فداکاری دریغ نداشت ، و برای پیشبرد هدف مقدس پیغمبر اکرم از مال و خویشان و دوستانش پوشید ، و بدون هیچ قید و شرطی تسلیم خواسته های محمد گشت ، حتما" علاقه داشت از محمد ( ص) فرزندی پیدا کند که از دین اسلام حمایت نماید و دربسط و ترویج آن و به ثمر رساندن و ترویج آن و به ثمر رساندن هدف عالی محند ( ص) کوشش کند .
پیغمبر اکرم می دانشت که مرگ برای بشر حتمی است ، و در مدت محدود و کوتاه زندگی ، نمی تواند هدف بزررگ خویش را کاملا" اجرا کند و جهان بشیت را از گرداب گمراهی نجات دهد . پیغمر به خوبی می دانست که باید بعد از او افرادی باشند تا در تعقیب هدفش جدیت و کوشش نمایند . و طبعا" دلش می خواست که آن افراد فداکار ، از نسل خودش بوجود آیند . محمد (ص) و خدیجه چنین آرزویی را داشتند ، اما متأسفانه پسرانییکه قبلا" از آنان ببوجود آمده بودند و به نام عبدالله و قاسم نامیده شدند ، در کودکی وفات کردند . به همان مقدار که پیغمبر و خدیجه از آن مرگ ناگوار ، اندوهگین شدند دشمنانشان شتند . گاهی آنحضرت را به عنوان « ابتر » یعنی بی فرزند می خواندند . هنگامیکه عبدالله وفات کرد « عاص بن وائل » به جای آنکه محند ( ص) را در مرگ فرزندش تسلیت گوید ، در مجامع عمومی آنحضرت را ابتر و بی فرزند می خواند و می گفت : بعد از آنکه محمد بمیرد اثری از وی باقی نخواهد ماند و بازخم زبان دل پیغمبر و خدیجه را مجروح می نمود .

    

حضرت فاطمه علیهاالسلام بعد از پدر بزرگوارش چند ماهی بیشتر زندگی نکرد در همان مدت کوتاه بقدری گریه کرد که او را یکی از بکائین زیاد گریه کنندگان شمردند هیچگاه خندان دیده نشد گریه های زهرا علل و عوامل متعددی داشت مهمترین چیزی که روح حساس و غیور بانوی بزرگ اسلام متعددی داشت مهمترین چیزی که روح حساس و غیور بانوی بزرگ اسلام را ناراحت می ساخت این بود که می دید ملت جوان اسلام از مسیر حقیقی و طریق مستقیم دیانت منحرف شده در راهی افتاده که پراکندگی و بد بختی از نتایج حتمی آنست .
حضرت زهرا چون پیشرفت های سریع اسلام را دیده بود انتظار داشت که به همان منوال پیشرفت کند و در مدت کوتاهی کفر و بت پرستی را از بین ببرد و دستگاه ظلم و بیداد گری را برچیند . ولی با پیش آمد غیر مترقب غصب خلافت کاخ امیدش یک مرتبه درهم فروریخت .
روزی ام سلمه بر فاطمه علیها السلام وارد شد عرض کرد : ای دختر رسول خدا شب را چگونه صبح کردی ؟ فرمود با غم و اندوه گذراندم پدرم را از دست داده ام خلافت شوهرم غصب شده و بر خلافت دستور خدا و رسول امامت را از او گرفتند زیرا از علی علیه السلام کینه داشتند چون پدرانشان را درجنگ بدرو احد کشته بود .
علی (ع) می فرماید : فاطمه (س)روزی پیراهن پدرش را از من خواست . وقتی پیراهن را به او دادم بوئید و بوسید و گریست تا بیحال شد . وقنی چنین پیراهن را از او مخفی نمودم .
روایت شده وقتی رسول خدا از دنیا رفت ، بلال مؤذن مخصوص آن حضرت دیگر اذان نگفت . روزی فاطمه پیغام فرستاد : آرزو دارم یک مرتبه دیگر بانگ مؤذن پدرم را بشنوم . بلال بر طبق دستور فاطمه شروع به اذان کرد . گفت : الله اکبر ، اللهاکبر . فاطمه به یاد روزگار پدر افتاد ، نتوانست از گریه خود داری کند .




فاطمه در بستر بیماری

امام صادق(ع) فرمود : در اثر ضرباتی که قنفذ بر پیکر نازنین زهرا وارد ساخت سقط جنین کرد و بدان علت یوسته رنجور و ضعیف می گشت تا اینکه رسما" بستری شد و در خانه خوابید و امیرالمؤمنین و اسماء بنت عمیس از آن حضرت پرستاری می نمودند .
یک روز گروهی از زنان مهاجر و انصار به عیادتش رفتند عرض کردند : ای دختر رسول خدا حال شما چطور است ؟ فرمود : به خدا سوگند ! به دنیای شما علاقه ندارم ، از مردانتان دلگیرم ، بعد از اینکهامتحانشان کردم بدورشان افکندم و از دستشان ملول و مکدر هستم . اف بر عقیده سست و رأی متزلزل و سستی و بی حالی آنها .


اندوه فراوان
علت رنجوری و ناتوانی روز افزون زهرا تنها بیماری نبود ، بلکه افکار و غم و غصه های فراوان ، مغز و اعصاب آن بانوی عزیز را فشار می داد . گاهی که در اطاق کوچک خویش بر پوستی آرمیده و بالشی که از علف پر شده بود به زیر در سر داشت ، افکار گوناگون بر آن حضرت حجوم می آورد . آری امثال این افکار ناراحت کننده بود که زهرای عزیز را رنج می داد و روز به روز رنجورتر و ضعیف تر می شد .




وصیت فاطمه

بیماری زهرا در حدود چهل روز طول کشید ولی روز به روز حالش سخت تر می شد و کسالتش شدت میافت . یک روز به علی گفت : پسر عموی مهربان ، آثار وعلائم مرگ را در خودم مشاهده می نمایم . گمان می کنم عنقریب به پدرم ملحق گردم ، می خواهم وصیت کنم . علی در کنار بستر فاطمه نشست و اطاق را خلوت کردند . فرمود : ای دختر پیغمبر به هر چه دلت می خواهد وصیت کن ویقین داشته باش که به وصیت تو عمل خواهم کرد .
حضرت زهرا در این مذاکره کوتاه برنامه دوران زندگی زناشویی خویش را درچند جمله مختصر خلاصه کرد : مقام صداقت و پاکدامنی و اطاعت از شوهر را به یاد همسرش آورد . علی (ع) نیز از زحمات و موقعیت علمی و پرهیزکاری و صداقت و درستی همسر عزیزش تقدیر کرد . مهر وعلاقه بی پایانش را نسبت به او ابراز داشت .

فاطمه به موضوعات زیر وصیت نمود
1- ای پسر عمو ! مردها بدون زن نمی توانند زندگی کنند ، شما نیز ناچارید زن بگیرید . خواهشمندم بعد از من ، با امامه دختر خواهرم ازدواج کن ، زیرا نسبت به اطفال من کهربان است .
2- فرزندانم یتیم می شوند با آنان مدارا کن .
3- برای من تابوتی نهیه کن که در موقع حمل جنازه ، بدنم پیدا نباشد . و طرز ساختمانش چنین و چنان باشد .
4- مرا شبانه غسل بده و کفن کن و به خاک بسپار .
5- به هر یک از زنان رسول خدا دوازده وقیه بده .
6- به هریک از زنان بنی هاشم دوازده وقیه بده .
7- به امامه دختر خواهرم نیز چیزی بده .

در مورد تاریخ وفات وقبر فاطمه

مجلسی در کتاب بحارالانوار از فضه کنیز زهرا و از کتاب روضة الواعظین و از ابن عباس روایت نموده که گفته اند زهرا بعد از پدر چهل روز زندگی کرد .
ودر همان کتاب به نقل از امام محمد باقر می گوید: شش ماه بعد از وفات پدر زندگی کرد .
ابن شهر آشوب در مناقب قول به چهار ماه را حکایت کرده است .
امام محمد باقر می فرمایند : نود و پنج روز بعد از مرگ پدر زندگی کرد .
مجلسی در بحار قول به دو ماه و هشت ماه و صد روز حکایت کرده وقولهای دیگری که در این باره آمده است .

قبر فاطمه
بعضی گفته اند در روضه رسول خدا مدفون است .
مجلسی از ابن بابویه نقل کرده که فرمود: نزد من به صحت رسیده که فاطمه را درخانه اش دفن کرده اند .
صاحب کشف الغمه می نویسد : مشهور آنست که فاطمه را در بقیع دفن کردند .
ابن جوزی می نویسد : بعضی گفته اند که زهرا در کنار خانه عقیل مدفون شده است .
در بین این احتمالات احتمالات اولیه درست است .

        در نوشته های بعدی بیشتر به زندگی این بانوی بزرگوار خواهیم پرداخت

     برگرفته از:www2.irib.ir

پیام مدیران

با سلام خدمت تمام بازدید کنندگان عزیز خوش آمدید امیدوارم تا به الان وبلاگ های گروه ما مورد رضایت و مورد استفاده ودلخواه تون بوده باشه هر کاستی از ما دیدید ببخشید ان شاالله بعد از امتحانات گروه ما فعالیتش رو به نحو احسن شروع میکنه و عیب هاش برطرف میشه تا رضایت شما عزیزان جلب بشه و از وبلاگ هامون به بهترین نحو احسن استفاده بکنین و مطالب به روز و به درد بخور باشه شما هم با نظرات پیشنهادتون و حتی انتقاداتون ما رو یاری کنید خوشحال میشویم و بهتر وبهتر از قبل در خدمت شما عزیزان هستیم برای همتون آرزوی موفقیت دارم امیدوارم همه در امتحانات خرداد و کنکور قبول بشیم  برای همه دعا کنید تا آپ بعد امتحانات به خدا میسپارمتون موفق باشید

شیعه

(cached)


img/daneshnameh_up/2/26/ali.jpg
از روز اول ظهور اسلام و دعوت رسمی و آشکار حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله به توحید ، موضوع استمرار هدایت مردم پس از رسول خدا و جانشینی وی مطرح بود.
رسول اکرم در اولین جلسه دعوت رسمی خاندان خود، به سران و بزرگان بنی هاشم فرمود:«هر کس امروز به من ایمان آورد و مرا یاری دهد پس از من جانشین من خواهد بود. »
و هنگامی که علی علیه السلام در همان مجلس، ایمان خود را اظهار کرد، رسول گرامی اسلام وی را در آغوش گرفت و به عنوان جانشین پس از خود معرفی فرمود، که مورد تمسخر حاضران قرار گرفت.
هم‌زمان با رشد اسلام و گسترش جمعیت مسلمین، موضوع وصایت رسول خدا توسط امام علی علیه السلام بارها مطرح شد و جمعی از مسلمین درجه اول که همواره تسلیم رسول خدا بودند نیز این مطلب را پذیرفته بودند. رسول خدا آنان را «شیعه علی» (دوستدار و پیرو علی علیه السلام) نامید و بارها فرمود:« علی و شیعته هم الفائزون » (الغدیر 351/2)
بزرگانی همچون سلمان ، ابوذر ، مقداد ، عمار و حذیفه به "شیعه علی" مشهور بودند.
پس از رسول خدا هم در پی غصب خلافت، جریان اسلام اصیل در قالب تفکر صحیح شیعی استمرار یافت.
گرچه دوران اقتدار ظاهری شیعیان در صدر اسلام فقط در 5 سال حکومت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام پس از عثمان تحقق یافت، ولی جامعه شیعیان در زیر پرچم والاترین امتیاز تفکر الهی خود، یعنی استمرار هدایت الهی در امامت ائمه هدی است، به حیات و رشد خود ادامه می‌داد و طبیعتا مغضوب حکومت‌های غاصب قرار می‌گرفت.
بدین سان اعتقاد به وجود "امام معصوم" به عنوان جانشین رسول خدا که به نام «ولایت» در فرهنگ اسلام مطرح است، مهمترین شاخصه اسلام ناب است.

شیعیان در هر زمانی تحت تربیت امام معصوم آن زمان به رشد خود ادامه می‌دادند.
امامان نیز همواره در کنار رشد تعالیم و فرهنگ اسلام و نگهبانی از دستاوردهای وحی و احیاء کلمه الله و سنت رسول الله، به ساماندهی امور شیعیان که همیشه محروم از مواهب زندگی در جهان اسلام بودند و به سخت‌ترین شکنجه های جسمی و روحی حکام غاصب مبتلا می‌شدند، می‌پرداختند.

برگرفته از:www.roshd.ir